مظلوم دل آزرده ام!
سلام عزیزتر از جانم!
کاش بدانم علت این همه پریشانی این روزهایت چیست؟؟
چه چیزی تو را انقدر آشفته کرده مهربان من؟
چرا هر کاری می کنم نمی توانم این اوضاع را تغییر دهم؟
چرا انقدر کم حرف شدی؟ چرا نمی خواهی با من درد دل کنی؟
نکند خودم شده ام یکی از دردهای دلت عزیر؟
نکند بودن من دل آشفته ات کرده خوب من؟
با من حرف بزن! انقدر مظلوم و کم حرف نباش!
بیا حرف بزن بیا ناصبوریهایت را با خودم بگو! بیا ناراحتی هایت را با خودم تقسیم کن!
بیا دل آزردگی هایت را با خودم در میان بگذار! چه شده که انقدر دور شدی از من؟
صدایت دیگر شادی اش کم است! حوصله ات کم شده! حضورت شاداب نیست!
اینها همه را نمی دانی اما بغض می کنم و در تنهایی می بارمشان!
کاش به قیمت جانم شاد بودی!
مراقب عزیزترینم باش
سرت را پایین بیاور امشب دیگر سهمی از گل چیدن دارم!
شبت بخیر عزیزم! خدانگهدارت!