خود من!
سلام عزیز!
حالت خوب است؟ چرا انقدر زودرنج شدی مهربانم؟!
با من قهر نکن! دلگیر نشو!
حرفهایم تلخیهایم بوی دلتنگی می دهند! بوی خواستنت را! بوی عاشقی را!
گفتی عاشق دور می شود! راست می گویی عاشق دور می شود!
پس از این پس دلگیر نشو! می خواهم شمارش معکوس شروع کنم!
می خواهم آنقدر دور بشوم که فکر سایه مرا هم از سر به دور کنی!
آن وقت راحت بشوی! راحت تر از گذشته های دوری که اصلا نبودم!
من همه تلاشم را می کنم!
می خواهم دلم را از خودم جدا کنم! این تنها چاره است!
و الا این دل صاحب مرده نمی گذارد من محکم باشم
بله دلم را از خودم جدا می کنم
چقدر خوش خیالم که فکر می کنم تو تنها مهمان دلم هستی!
یادم می رود تو خود منی! خود خودم!
حالا هر روز با تلنگرهای عاشقانه خودم چه کنم؟
چقدر سخت می شود بازی کرد روی صحنه روزگار!
بهترینم مراقب خودت باش! شب خوبی داشته باشی!خدانگهدارت