هدیه فرشته ها
سلام عزیز! حالت چطور است؟
امید که بر وفق مراد باشد!
چه بگویم ؟ از کجا ؟
دلخورم شاید از تو... شاید از خودم شاید از هیچکدام! اما دلخورم!
دلم گرفته و از این روزهایم راضی نیستم! میخواهم آنقدر توانمند باشم که از لاک خودم بیرون بیایم!
بروم عالم دیگری! شاید بتوانم کمی آرام بگیرم!این هم خیال شاید نابجایی است!
هر چه هست خدا کمک می کند! حتی ناصبوری هایم را هم کمک می کند!
چه اشکالی دارد دلم تنگ که می شود می نشینم یک دل سیر پیش خدا گریه می کنم و برای تو دعا!
آن وقت شاید فرشته ها دلشان به حالم می سوزد یک ظرف خواب می آورند می ریزند توی چشمهایم!
و من با بغض ساعتهای دلتنگی ام به خواب می روم ! این روزها فرشته ها فقط به من خواب هدیه می کنند!
گاهی چقدر این هدیه را دوست دارم! از خواب که بیدار می شوم یادم می رود که دلتنگی امروزم هم مثل دیشب است!
اما این بهتر است! حداقل باری به دوش تو نیست! تنها هم نیستم !خودم هستم و خودم و خودم!
بالاخره می گذرد! فقط این را بدان که وقتی یک نفر خیلی صبوری می کند وقتی یک حرفی را به زبان می آورد یعنی دیگر لبریز شده!
از کنار حرفش بی اعتنا مگذر! شاید برای جبران این بی اعتنایی دیر بشود!
خوشحالم که همه اینها یک روز تمام می شود ! تا آخر دنیا که نمی ماند! بیش از عمر یک آدم هم که دوام ندارد!
پس خدا را شکر! غصه چرا؟ امید هست که تمام می شود پس باز هم صبر می کنم!
فقط تو مراقب خودت باش! هم مراقب خودت هم دلت! سعی کن خوش نگهش داری!
شب عزیزم بخیر! خدانگهدارت!