جواب دلم با خودم!
سلام بی وفای من!
حالت خوب است؟ عیدت مبارک!
امشب هر چقدر دوست داری از نوشته هایم قضاوت کن
اما می خواهم حاصل همه اشکهای امشب را برایت بنویسم
تمام این روزها صبر کردم که حاصل محبتت را امشب محک بزنم
و چقدر تلخ محک خورد حاصل همه ی وجود من!
چقدر دلم گرفت از زمین و زمان! چقدر غصه نشست توی دلم!
غصه هایی که می توانست با چند ثانیه حل شود! شکل دیگری بگیرد!
چه اهمیتی دارد! به قول خودت دوست نداشته ای حتما!
و این دوست نداشتن امشب برایم هزار و یک معنا دارد!
امشب دلی زیر پای نامهربانی تو له شد که دنیا را با تو معامله نمی کند
اشکال از خود من است! نباید می گذاشتم کار به اینجا بکشد! نباید می گذاشتم خیلی چیزها را بدانی!
با معرفت اگر آدم خوبی بودم حتما در این همه ممانعتی که از این دل صاحب مرده کرده ام به یک جایی رسیده بودم!
چقدر دلم را به خاطر تو کشتم! حتی همین روزها ! حتی همین لحظه ها!
کاری ندارم همه ی روزهایی که دلم شکست! همه روزهایی که زیر پا لهش کردم که خیال زیاده خواهی به سرش نزند!
همه لحظه هایی که سوخت و اعتنایی نکردم جوابش با خودم!
اما آتشی که امشب به پا کردی پای خودت! خودت روز جواب جوابش را بده!
مگر چه کرده بود که مستحق این همه بی مهری بود؟
جواب محبت بی مهری نیست خوب من! جواب صبوری نامردی نیست! جواب عاشقی بی مرامی نیست!
سرم درد می کند! حاصل همه این ساعتهاست! بهتر! انقدر درد بگیرد که بمیرد!
اما نه جواب امشب دلم هم با خودم! خب باشد باید تاوانش را پس بدهد تقصیر خودش است
تو چرا باید ناراحت بشوی! تو خوب باش خوب و خوش!
من خودم جوابش را می دهم! امشب خیلی غصه خورده جسارتش زیاد شده تو ببخشش!
ناراحت هم نشو! دنیاست تلخی هایش به شیرینی هایش می چربد! نوش جان من!
مراقب خودت باش! شبت بخیر! خدانگهدارت!