سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کاش خیالهایم واقعیت داشت!

سلام مهربان من!

حالت خوب است؟ روزگار بر وفق مراد است؟

من را ببخش دیشب حال مساعدی نبود نباید برای شما می نوشتم!

از صبح نگران این بودم که مبادا شما را دلنگران کرده باشم

ولی آنقدر در توانم نبود که چیزی بنویسم یا خبری برسانم!

البته الان خوشحالم که خیلی هم نگران نبودید!

به هر حال مرا ببخش! از شما خبری ندارم و نمی دانم چگونه اید!

امیدوارم حال و روزتان خوب باشد!

حق با شما بود حالا که فکر میکنم می بینم واقعا چیزی برای خواستن ندارم!

یادت هست آخرین بار به من چه گفتی؟ در قالب همین مضمون بود!

هر چه فکر می کنم می بینم لیاقت شما را ندارم!

یک چیزهایی را می خواهم بگویم با هم بخندیم! خیالبافی های همه این ماهها و روزها را!

اوایل فکر می کردم علاقه شما به من بیشتر از علاقه من به شماست بعدها فهمیدم زیادی فکر کرده بودم

بعد فکر کردم علاقه شما به من بیشتر از علاقه ات به همه کسانی است که دوستشان داری ( زهی خیال محال)

بعدها فکر کردم به آن اندازه ها نیست ولی هست علاقه ای هست! نمی دانم شاید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حالا ولی نمی دانم هست یا نیست! شاید هست شاید نیست شاید کمتر از همیشه شاید همانقدر!

نمی دانم ولی یک چیز را خوب می دانم! چیزی که همیشه به ناز در دلم می نشیند!

کاش می شد از شما جدایش کنم! کاش می شد نیازی به شما نداشته باشد!

آن وقت بودنش نگرانم نمی کند! دلم را نمی سوزاند! به انتظارم نمی کشاند!

ولی هر چه هست هدیه خوبی است و از خدا به خاطرش ممنونم!

هر جا که هستی مراقب بهترینم باش! هر لحظه هر ساعت دعاگوی شما هستم ! شبت بخیر! خدانگهدارت!