خاطرات با تو بودن

سلام خوب من! خوشحالم که خوبی!

روزگارم بد نیست! سختی هایش هم خوب است! بسیار مشغولم و در این میان نمی توانم دلمشغولی بیشترم را فراموش کنم!

اگر لطف خدا نباشد تحملش خیلی دشوار است و شکرگزارم که خدا بنده حقیرش را در پناه لطف خود داشته است!

اللهم انت ولی نعمتی والقادر علی طلبتی تعلم حاجتی......................................................

و هیچ حاجتی در دنیا شیرین تر از توفیقات تو ، خوشبختی تو، سربلندی تو و شادی زندگی ات ندارم!

هر صبح و شام در ساحت لطف الهی سر تعظیم می سایم و برای تو و موفقیت تو دعا می کنم که:

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست....................................

مهربانم به قول بزرگی انسان در برابر طبیب جسم خاضع است و هر آنچه او می گوید به گوش جان می شنود

حال چگونه است حال بنده ای که در برابر عظمت طبیب جان و تن لب به شکوه و شکایت دارد

مگر نه این است که این تلخیها این نابسامانیها این خون جگر خوردن ها پادزهری است از برای روح!

تا سموم تلخ غفلت و بی خبری و زنگار پست گناه از آیینه جان شسته شود و در خون دل اهل ولا غسل شفا کند!

نمی دانم کجایی؟ نمی دانم روزگارت چگونه است ولی مطمئنم عاشق و معشوق هر دو از یک جام بلا نمی چشند

که اگر چنین شود هر دو از یک سنخند و آنگاه استعاره های نام بر آنها بی معنی است!

باید عاشق را دردی جانکاه باشد و معشوق را پناهی از پر طاووس عشق!

عاشق را باید سکانداری کشتی پر تلاطم عشق و معشوق را آرامش اطمینان و اعتماد!

و اگر غیر این باشد زجرهایم بی ثمر است و خون دل خوردنم بیفایده!

به خاطر این روزهایم هم که شده خوش باش! به اجابت دست دعایم هم شده شیرین زندگی کن!

تو را به پناه لطف صاحب عصر می سپارم و ملتمسانه عنایت ویژه ایشان را برایت مسئلت دارم

مراقب بهترینم باش! شبت بخیر!خدانگهدارت!