خیال مهربان تر از تو!
سلام خوب من!
حالت چطور است؟ خوبی؟
من هم خوبم! روزگار است دیگر! یادم می دهد که صبورتر باشم! هر چیزی که برای تو و به خاطر تو باشد خوب است!
حتی این فاصله های دور! حتی این لحظه های سوت و کور! حتی این سکوت بی صدای تو!
خوب داری تربیت می کنی دلم را! احسنت به مربی خوب دلم!
شاید حق هم همین است مگر نه اینکه در مسیر بندگی باید ساحت دل را صیقل داد
تا شایسته تابش انوار الهی شود! چه چیز برنده تر از همین سنگ روزگار!
آنچنان سخت صفحه دل می ساید که گوشت و خون و ... زلال می شود و فرو می بارد!
این شبها به نیت تو نماز غفیله می خوانم! برای خوشبختی تو و برای صبوری خودم در این راه!
از خدا می خواهم بر طاقت دلم بیفزاید از خدا می خواهم شادیها پر کنند دلت را!
از خدا می خواهم فراموشم کنی!
هر باری که دیرتر به یادم می افتی احساس می کنم دعایم مستجاب می شود!
با این که سخت می گذرد بی تو روزگار اما .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این نیز بگذرد!
راستی خیالت از تو مهربان تر است! می دانم الان می پرسی چرا!
آخر می آید آرام کنارم می نشیند! من ساعتها بغض می کنم اشک می ریزم!
آرام نگاهم می کند! آهسته در چشمهایم حضور تو را می کشد!
حتی یک بار هم نمی گوید آرام باشم گریه نکنم!
ببین چه خیال مهربانی داری! خودت انقدرها تحملم نمی کنی که خیالت انقدر با من صبور است!
بگذریم خواستم بدانی تنها نیستم! یک دنیا از خیالت را با خود همراه دارم!
راستی بیخبری هایم را با آقای خوبمان در میان می گذارم! گفته ام هوایت را داشته باشند!
به اتکای لطف حضزتش دلم آرام می گیرد! چه کنم دیگر! چاره ای جز این ندارم!
امشب را زودتر آمدم ! همین قدر کافی است! امیدوارم دل تو هم آرام بگیرد!
مراقب خودت باش مهربانم! شبت بخیر خدانگهدارت!