خاطرات با تو بودن

سلام امید لحظه های من!

چقدر فرق داری با من نمی دانم! ولی یقینا داری!

آنقدر که می توانی فراموش کنی بودنم را! روزهای روز!

آنقدر که من همه نشانه ها را دنبال می کنم که به تو برسم

آنقدر که من روی همه اشتراکات تمرکز می کنم شاید حرفی از تو داشته باشد

برای تو این چیزها تعجب آور است! گاهی دلخور می شوم بعد برای من هم جالب و شیرین می آید

آری شیرین! چه چیزی از این بهتر که تو تصور دلتنگی هایم برایت عجیب است؟ چه چیزی از این شیرین تر که تو هرگز این وضعیت را نداری!

چقدر خوب است که با من فرق داری  چقدر خوب است که این همه زمان برای تو کشنده نیست چقدر خوب تر که وقتی از من فاصله داری یادت می رود مرا!

دلم خیلی گرفته بود ! بی تفاوتی زمان را دوست نداشتم اما حالا دیگر همه چیز فرق دارد!خودت می دانی چرا! تنها چیزی که دل آرامم می کند داشتن توست حالا هر چقدر!

خب دیگر کافی است امشب زودتر آمدم چون بعد از این مهمانم میخواستم اول میزبان یاد تو حضور تو و نگاه تو باشم بعد بروم!

مراقب خودت باش خوب من! شبت بخیر! خدانگهدارت!