سلام
سلام خوب من!
چقدر خوب که گاهی زنگ میزنی و من نمیخواهم بگویم که چقدر منتظر تماست بودم...
چقدر به بودنت فکر کردم... چقدر وقت دلتنگی پیامهایت راخوانده ام...
من پرم... پر از لحظه هایی که دوستش میدارم...
بیا به من باور تازه بده... گاهی حتی به دروغ بگو که میمانی.... بگو که با همه فرق دارم برایت
بگو زندگی میسازیم با هم.... نگو که نخواهی بود.... نگو بروم دنبال زندگی ام... نگو که همه اش خیالپردازی میکرده ام این روزها.... من دلم روی این حرفها میلرزد... میسوزد... غصه میخورد....
من نمیخواهم رفتنت را باور کنم....دست خودم نیست.... میخواهم روی داشتنت سرمایهگذاری کنم...
بگذار من دلم به همین ها خوش باشد.... بگذار به همین ها عادت کنم....
گاهی میگویم کی میشود مال من باشی.... میدانم یک روز میشود.... ایمان دارم....آدم دلش میخواهت بمیرد مهربان من! نه اینکه از زندگی خسته شده باشم نه...
زندگی شیرین است بخصوص حالا که تو هستی و خیال داشتن تو....
ولی اگر شرط داشتنت باشد خیلی برایم شیرین است....
بیایی دستت را روی سنگی بگذاری که من همه ی آرزوهایم را زیر آن دفن کردم....
بگذریم خاطرت تلخ نشود... روز خوبی داشته باشی مراقب خودت باش... خدانگهدارت