صبوری یک عشق!
سلام افسانه ی ماندگار دلم!
حال مهربان من خوب است؟؟ زندگی ات شیرین است!
گذر تلخ لحظه ها دارد کم کم یادم می دهد بی بهانه باشم !
دارد به من گوشزد می کند کوله بارم را بردارم و بروم! دارد انتظار را برایم جور دیگر معنا میکند!
راستی کدام عاشق را دیده ای که معشوقش را بسپارد به این و آن و خودش بنشیند از دورهای دور انتظار شیرینی زندگی اش را بکشد!
کدام دلداده ای را دیده ای که دق نکند از گذر ثانیه هایی که هیچ خبری با خودشان ندارند! دلش بترکد و غصه ها خفه اش کنند و راه به جایی نبرد!
اینک دل دلداده ای را نشانت می دهم که زخم تلخ فراق هر آن از وجودش می کاهد و نشسته سوز این زخم را با هجاهای شوق حرفهایت هر لحظه در دلش قصه می بافد!
اینک عشقی را به تو نشان می دهم که مرد میخواهد در بدترین شرایط و سخت ترین لحظه ها بنشیند فقط و فقط برای لحظه ای لبخند از سر شوقت دنیا را به آرزو بکشاند!
تنها چیزی که دلم را آرام می کند ذکر دعایی است که بعد ازهر نماز ورد لبم میشود! شوقی است که در وجودم برای آرامش تو جوانه می زند و مهری است که در جانم ریشه می دواند!
مهربان من! زندگی شیرین است با همه ی این زخمها دلتنگیها غصه ها دردها رنجها و خیلی چیزهای دیگر! زندگی شیرین است
وقتی دلم نام تو را حس تو را و باور حضور تو را در خود هر لحظه و هر گاه زمزمه می کند!
از خدا چه می خواستم جز تصویر آیینه نگاه شیرینت!حالا هر روز دارمت ! چقدر شیرین!
به من خوش می گذرد زیاد! می نشینم دلتنگیهایم را پشت پنجره با گنجشکها در میان می گذارم!
گاهی انگار آنها هم با من حرف دارند! شاید هم حسادت دارند به این همه خواستنم!
ببین ! خوب نگاه کن! کجای دنیا انقدر زندگی ها شیرین است!
یادت می آید گفتم با نام تو زندگی می سازم که همه دنیا به آن حسادت کنند!
نگاه کن! زمین و زمان دارد به تو به من به این خواستن به این داشتن به این عاشقی حسادت می کند!
و چه روزگار خوشی دارم من! روزگار دلی که صبورانه زخمهایش را مرهم عشق می گذارد!
اما تو را زندگی ات را لحظه هایت را شیرین تر از شیرین می خواهم در یک فراموشی ماندگار!
دعا می کنم دلت همیشه رو به راه باشد و گل خنده جا خوش کند روی لبهایت
مراقب بهترین من باش! شبت بخیر! خدانگهدارت!