خاطرات با تو بودن

سلام مهربانم 

سلام آرام جانم

عشق را ببین از زیر دریچه تقدیر چطور به جانمان سرک کشیده!

گاهی نگاه کن به آسمان ببین ماه من زیباتر از این جلوه ندارد؟

شیرین من چقدر حرفهایت قندشوق دارد 

حتی نفسهای گرمت پر از هرم مهربانی اند

و من چقدر این لحظه ها این ثانیه ها این خواستن ها را انتظار کشیده ام

خدا می داند و بس!

حالا که هستی؛ نامت مثل خون در رگهای زندگی من جریان دارد

و مثل ضربان نبض حیات خواستنت به من روح میبخشد

همه امیدم نگاه کن چقدر زندگی شیرین است

وقتی به ناز اسم من به زبانت می آید

وقتی شوق کلام تو در زمان منتشر می شود

وقتی من پر از انگیزه می شوم برای روزهای قشنگ داشتنت

دوباره دنیا به من خندید! از همان لحظه ای که پژواک صدای تو در جانم پیچید

دوباره عشق سهم من شد از همان اولین کلمات سبز خوشبختی 

دوباره دلم عاشق شد با همان زمزمه های مظلوم پر از بهانه ات

حالا دلم چه می خواهد وقتی همه زندگی من در کنار من است

دلم هوس گل چیدن دارد زیاد!

مواظب همه هستی من باش! شبت پر از یاد خدا

خدانگهدار بهترین من باشد!