من زندگی را دوست دارم!
سلام خوبترینم!
انگار هزار سال است از تو بیخبرم!
هزار سال است صدای تو را نشنیده ام!
تلخی هزار سال بیخبری روی دلم نشسته!
دیگر روی عبارتها نه! روی حروف سرمایه گذاری میکنم!
یعنی می شود امشب تمام شود! خسته ام خیلی خسته!
مثلا قرار بوده من امروز ................... وای نه من هیچ قراری با خودم نداشته ام!
نمی دانم دنبال چه چیزی میگردم! دلم به حال خودم می سوزد هیچ کس نیست حالم را بفهمد!
هر دقیقه هزار بار گوشی ام را چک می کنم! هر ساعت صدها بار از پنجره کوچه را می پایم! هر صدا دهها بار دنبالت می گردم!
چه بلایی سرم آمده که هیچ چیز جز یاد تو را نمی فهمم! هیچ حرفی جز نام تو را نمی شناسم! هیچ نگاهی جز نگاه تو را نمی پسندم!
چه اتفاقی افتاده که من هیچ چیز دلم نمی خواهد جز یک خواب مرگ آور شیرین شاید تمام شود این لحظه های انتظاری که نمی دانی چقدر برایم جانکاهند!
نههههههههههههههههه
من زندگی را دوست دارم! با تو !کنار تو! به یاد تو! به نام تو! به شیرینی حضور خیالی ات!
به نمکین لبخند به رویا بافته ی خودم! به ذوق مهربانی دستهایت! من زندگی را دوست دارم!
می خواهم نفس بکشم در ثانیه های یاد تو! جان بگیرم در لابلای خاطرات تو!
شاعر روزهای بودنت باشم و تصویرگر رویای خواستنت! محو نگاه تو باشم و مست اشارتهای چشمهای میگونت!
دلم تنگ شده و هیچ کس نمی داند این دلتنگی با همه ی دلتنگیها فرق دارد
من دلتنگ لحظه هایی هستم که خودم هم باورش ندارم گاهی احساس می کنم به خوابی دور و دراز رفته ام! خواب رویاگون!ا
خسته ام ! فرصت بده بروم و دعا کن دیگر برنگردم! بروم تا آخر آخر آخر دنیا
و همه آرزوهایم را قاب بگیرم و باور کنم که تو هستی و دنیا به کام من است و دیگر هیچ غمی ندارم و هیچ آرزویی و هیچ بهانه ای!
بگذار بروم مثل باران تمام شوم روی صحن چشمهای تو!
شبت بخیر خوب من! مراقب عزیزترینم باش!