خوش معامله!
سلام شیرین مهربانم!
گاهی چقدر تلخ وشیرین دل میبری ماه من!
تقصیر من نیست که نمیتوانم از بین تدبیر گاه و بیگاهت معنای محبت را بفهمم!
گاهی آدم دلش می خواهد احساس دیگران را بشنود!
بو کند! لمس کند! همیشه که نمی شود بفهمد و نچشد!
محبت را نمی شود عاقلانه فهمید خوب من! محبت را فقط عاشقانه می توان چشید!
حالا چه انتظاری داری که این تشنه از فهم آب سیر شود!
لااقل بگذار صدای جریانش رابشنوم یا زلال جاری اش را ببینم!
نمی دانم گاهی چقدر شیرین همه پارادوکسهای رفتاری را
کنار هم می چینی و آنجاست که نمیدانم باور کدامشان راحت تر است!
اصلا کدامشان از سر مهربانی است!
بگذریم! چه اهمیت دارد! اگر هم گاهی مشتاق فهم آنم به حس کنجکاوی ام است
والا نبودش برایم هیچ خللی وارد نمی کند!
باورت نمی شود اما من به راحتی انقدر خوش معامله ام!
اصلا در معامله با تو همه دنیا برایم هیچند!
خب حرفهای تکراری بس است! شب خوبی برای عزیزترینم آرزو دارم!
راستی با این همه فاصله از دریچه آسمان روی ماهت خوب دیده می شود
مراقب خودت باش!