بوی عشق!
سلام خوب من!
چقدر دوری؟ چقدر تلخند این لحظه ها!
تا کی قرار است من باشم و این فاصله ها و نبودن تو؟
تا کی باید میهمان صحن انتظار تو باشم و به سر نیاید؟
تا کی باید چشم انتظار یک آن حضور تو باشم؟
بیخیال! از خودت بگو! حال مهربانم با کدام قصه برابر است؟
یوسف نشین صحن چشمهای که شده ای
که زلیخای دلم انقدر غریب مرگ این گوشه دنیا شده است!
محبتت بوی عشق می دهد و تدبیرت بوی جدایی!
من دل خوش کدام باشم؟ عشق یا حسرت؟
تا به حال به من فکر کرده ای عزیز؟
اسم مرا به چه رسمی نوشته ای روی دلت که هست و نیست!
ماه من آسمان زندگی من لیاقت حضورت را ندارد یا تو آسمان بهتری یافته ای!
خوش به حال ستاره های دور و برت!
خوش به حال خودم! خوش به حال دلم! خوش به حال تو که انقدر خوش به دل می نشینی!
مراقب خودت باش! شب مهربانم بخیر!