تویی تمام قیمت دلم
سلام مهربان تر از برگ گلم
شبت بخیر
گاهی کسی گذرا عاشقانه هایم را با تو مرور می کند
و.من در این تردید که عاشقی را که سر کوچه و بازار غریبه و آشنا فریاد نمی کنند
عاشقی نجوایی شیرین است که کنج خلوتی می طلبد
و دیدار روی ماه تو را!
و این نجوای هر شب و روز مرا چه نیاز به دیدن دوست و دشمن!
بی تابی هایم چنان گرانند که دوست بداند می سوزد
و دشمن بداند دلشاد میشود!
تلخی ها آنچنانند بی دیدار روی ماهت که جگر آب می کند و مغز استخوان میترکاند
نمی دانم میل به دیدن دلنوشته هایم برای دیگران از سر دلسوزی و دلرحمی است
یا از سر خوش خیالی و بی طرفی!
هر چه هست میل من به گوشه چشمی از تو بیش نیست
که با خلق دیگر هیچ کار من نیست!
هر که ببیند چه به تحسینم لب بگشاید چه به تقبیح
راه من همین است و میل و مراد من همان!
تنها تو باش چه در خلوت و چه جلوت
که قرار بیقراریهای من تنها تویی و عاشقانه هایی که از تو و برای توست
شیرین من چشمهای دیگران اگر محرم لحظه های من شود
حرمت خانه دلم به روی عشق تو شکسته میشود
کاش دنیا فقط یک لحظه باشد و آن لحظه در نگاه تو خلاصه شود
کاش فقط و فقط و فقط تو باشی تو ببینی تو بخواهی و تو عشقم را درک کنی
انتظار من چیزی بیشتر از این نیست
پس انتظار مرا نگاه تو پاسخ بگوید که غیر این دلگرمم نمیکند
مراقب عزیزترینم باش! شبت پر از یاد خدا! خدانگهدارت