تقدیر!
سلام مهمان هر شب دلم!
سلام بهترین گوهر روزها و ساعتهای زندگیم!
شبت بخیر ماه مهربان من!
امشب هم آمده ام دانه های عشق را در زمین نگاه تو بکارم
و صبر کنم گل شادی از آن برداشت کنم
امشب هم آمده ام هزار سبد گل شوق در باغ عبور تو بکارم
و بنشینم به پای دلخوشی هایت سیر عاشقی کنم!
امشب هم آمده ام با یک دنیا شور و نشاط که فقط الفبای وجود تو را می طلبد
تا قاموس دلتنگی اش به واژه های بی بدیل محبت جلوه ای تازه بیابد
امشب هم آمده ام مثل همه شبهایی که تنها این تو و این دنیای اشتیاق خواستنت
مرا به پای همین صفحه و میان همین کلمات می کشاند
مهربانم باوفای من نگاه کن ! این من هستم با همه ی امید و آرزوهایم
با همه جلوه گری های دنیا که از همه کس و همه چیز دل بریده ام به شوق داشتن تو!
و خدا می داند که این عشق را به پیوند عاشقانه ای جدید با محبوب و معبودم متبرک کرده ام
و می دانم که می داند همه روزها و ساعتها و همه و همه را....
نگاه کن ببین سهم هر کداممان برای دیگری چقدر و چگونه است !
به خاطر همه خوبیهایت شکر! به خاطر همه وفاداریهایت سپاس!
به خاطر همه مهربانی هایت متشکر! و به خاطر همه بودنت تقدیر!
در این شبها و به شکرانه لطف خدا دعایت می کنم !
و از تو می خواهم به اندازه سهم کوچک بودنم دعایم کنی!
مراقب عزیزترینم باش! شبهایت پر از یاد خدا! خدانگهدارت!