حرفهایی از جنس دیگر!
سلام خوب من!
این بار آمده ام تا جواب دوستی را بدهم که اظهار لطف کرده اند!
گرچه قرارهای با تو دنیای من را عوض می کند!
حرف زدن با تو روحم را جلا می دهد!
به انتظار تو بودن داستان قشنگ و شیرین من است
اما آمده ام تا دوستی که منتظر عاشقانه های من است را بگویم:
این جور نوشته ها که دیگر عاشقانه نمی شود :)
اینکه بیایم بنویسم که شما بخوانی
من این وبلاگ را تنها به عشق یک نفر و به شوق نگاه قشنگ او به روی این کلمات می نویسم
کلماتم همه فقط و فقط عشقش این است که نوازش نگاه معصومانه و شیرین عزیزی را دریافت می کند
وقت و زمان هم نمی شناسد! نمی خواهم چشمهای مهربانم را خسته کنم
یا لحظه هایش از حرفهای تکراری و ابرازهای اینچنینی پر شود
می خواهم آنقدر در کلماتم حس بریزم که پر شود از این عشق که بداند آن لحظه و آن من تنها و تنها و تنها ثمر وجودم برای اوست
و کلماتم از این اشتیاق لبریز و پر است!
زمان گذاشتن ، حرفها را کلیشه می کند! عاشقانه هایم را از رونق می اندازد
می خواهم حرفهایم برای لحظه ای باشد که شاید نوازش کلماتم ناز بخرد از چهره خسته عزیزم
و شوق کلماتم تازه کند جانش را و شیرین کند لحظه هایش را
و خودش می داند که فقط و فقط همین هنر را دارم :(
ممنونم که شما هم نیم نگاهی به این دلنوشته ها دارید
امیدوارم زندگیتان شیرین باشد و بشود
و اما جمله ای هم با عزیزترینم
مراقب مهربان من باش! یادت باشد هدیه هایم از ته دل باشد
یادت نرود همین الان و همین لحظه
مراقب خودت باش! خدانگهدارت!