باید بتوانم...
سلام مایه ی امیدم...
دلم تنگ شده است که بشود....
طاقتم کم شده که بشود....
سخت است که بتوانم این همه تلخی را با خودم بکشم ....باشد سخت باشد....
باید بتوانم ...باید بتوانم.... باید بتوانم..... این مشق را روزی هزار بار می نویسم
این تکلیف را روزی هزار بار میخوانم..... باید بتوانم ....باید بتوانم ....باید بتوانم...
من باید بتوانم به خاطر تو از این بودن ها بگذرم .... من باید بتوانم....
برای خودم برنامه ریخته ام ...برنامه جدی ...اصلا نگران نباش....
عاشقی که نتواند تحمل کند به درد نمیخورد... باید بتوانم....
باید تو را از این برزخ بیرون بکشم.... باید کمکت کنم... حتی اگر تنها درمان حذف خودم باشد....
من خودم و همه ی آرزوهایم را به خاطر تو حذف میکنم... فقط قول بده شیرین زندگی کنی... و من شیرینی اش را بچشم...
از دور دور.... دعا میکنم اول برای تو ...برای خوشبختی تو... و بعد برای خودم که مانع خوشبختی ات نباشم....
مراقب خودت باش...شبت بخیر....